از خون جوانان وطن ... استاد شجریان

۱۳۹۰ آذر ۱, سه‌شنبه

حلقه محاصره تنگ‌تر شد؛ راه برون‌رفت از بحران‌های کنونی چیست؟


چکیده :کلمه - بامداد راد: با تحریم نفتی ایران از سوی فرانسه و در خواست این کشور از اتحادیه‌ی اروپا برای اِعمال همگانی این تحریم و انسداد دارایی‌ها و ممنوعیت معامله با بانک مرکزی از سوی این کشور و بریتانیا، عملاً معلوم شد که ناقوس منحوس جنگ قرار است با شدت بیشتری نواخته شود؛ هرچند هنوز دور تازه‌ی تحریم‌های آمریکا تا زمان نگارش این مقاله اعلام نشده، ولی با خبرهایی که این دور تازه را «بی‌سابقه» توصیف می‌کنند و گمانه‌زنی‌هایی که از تحریم صنایع پتروشیمی ایران از سوی این کشور حکایت دارد، معلوم است آمریکا هم در جبهه‌ی متحد علیه ایران حضور پررنگی خواهدداشت....

کلمه – بامداد راد:
با تحریم نفتی ایران از سوی فرانسه و در خواست این کشور از اتحادیه‌ی اروپا برای اِعمال همگانی این تحریم و انسداد دارایی‌ها و ممنوعیت معامله با بانک مرکزی از سوی این کشور و بریتانیا، عملاً معلوم شد که ناقوس منحوس جنگ قرار است با شدت  بیشتری نواخته شود؛ هرچند هنوز دور تازه‌ی تحریم‌های آمریکا تا زمان نگارش این مقاله اعلام نشده، ولی با خبرهایی که این دور تازه را «بی‌سابقه» توصیف می‌کنند و گمانه‌زنی‌هایی که از تحریم صنایع پتروشیمی ایران از سوی این کشور حکایت دارد، معلوم است آمریکا هم در جبهه‌ی متحد علیه ایران حضور پررنگی خواهدداشت.
آماده‌سازی افکار عمومی جهان نیز برای این نبرد، به‌ شدت در حال اجراست و افزون بر پرونده‌ی ابهام‌آمیز ترور سفیر عربستان در آمریکا، هم‌زمان با اِعمال دور تازه‌ی تحریم‌های اقتصادی، پرونده‌ی حقوق بشر ایران نیز در سازمان ملل با رأی مثبت فراوان و رأی منفی اندک محکوم می‌شود. همه‌ی این‌ها به‌روشنی نشان‌دهنده‌ی نزدیک‌تر شدن خطر حمله‌ی نظامی به کشورمان است و در این اوضاع و احوال، راهبرد ترسیم‌شده از سوی سطوح عالی نظام، جنگ لفظی‌ست و سخن از پاسخ‌گویی با سیلی‌های محکم.
در صورت وقوع برخورد نظامی، کشور گرچه توان نظامی خوبی دارد و می‌تواند ضرباتی به مهاجمان وارد آورد و تا مدتی در برابر حملات ایستادگی کند و حتی اخلال‌هایی در نظم جهان پدید آورد، اما از قدرت کافی برای مواجهه با این اجماع جهانی تازه علیه ایران برخوردار نیست. به همین خاطر، نظام قصد دارد تنِش را تا آخرین حد بالا ببرد، تا بتواند بیش‌ترین امتیازات را اخذ کند و کم‌ترین زیان را متحمل شود. ادعا می‌کنم چنین راهبردی به دلیل بن‌بست بغرنجی که حاکمیت کنونی در آن گیر افتاده، عملاً امکان اجرا ندارد.
محمد البرادعی -دبیرکل پیشین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی- در کتاب خاطراتش که به‌تازگی منتشر شده‌است، چنین می‌نویسد: «مشکل ایرانی‌ها -آن‌گونه که من دیدم- این بود که دولت آن‌ها در مورد برنامه‌ی هسته‌ای بزرگ‌نمایی می‌کرد. آن‌ها در داخل کشور، این برنامه را به‌عنوان جواهری در تاج ایران و موفقیتی علمی برای کشور معرفی کرده‌بودند، به این دلیل بود که توضیح چرایی تعلیق آن [به افکار عمومی ایران] مشکل بود» (مجله‌ی آسمان، شماره‌ی ۶ دوره‌ی جدید، صفحه‌ی ۸). او در جای دیگری درباره‌ی یکی از طرح‌های پیشنهادی ایران برای حل پرونده‌ی هسته‌ای چنین می‌نویسد: «در ماه مارس ۲۰۰۵ [حسن] روحانی طرحی … به سه کشور اروپایی ارائه کرد. این طرح پیش‌بینی کرده‌بود که ایران غنی‌سازی تحقیقاتی را با ۵۰۰ سانتریفیوژ آغاز کند که این عدد به‌مراتب کم‌تر از ۵۴۰۰۰ سانتریفیوژی بود که ظرفیت کامل [تأسیسات] نطنز است … نکته‌ی کلیدی برای روحانی این بود که بتواند پیامی برای افکار عمومی ایران بفرستد مبنی بر این‌که برنامه‌ی غنی‌سازی هم‌چنان در جریان است» (همان، صفحه‌ی ۹).
او به‌درستی ما را به این رهنمون می کند که مقامات جمهوری اسلامی با توسل به غرور و هویت ملی‌ست که تحمل فشارها را برای انرژی هسته‌ای مشروع می‌سازند و برای همین است که هرگونه عقب‌نشینی در این مسئله رد می‌شود؛ «اگر قرار بود روزی عقب بنشینیم، چرا این همه هزینه پرداختیم؟». نظام پاسخی برای این پرسش بُن‌بَرکَن در چنته ندارد و در نتیجه، عقب‌نشینی هم مردود اعلام می‌شود.
اما اکنون برای جلوگیری از حمله‌ی نظامی، به دلیل مدیریت غلط و دیپلماسی بی‌کفایت، تنها راهی که برای نظام باقی مانده تعلیق کلیه‌ی فعالیت‌های هسته‌ای و اجازه به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای بازرسی کامل از تمام تأسیسات هسته‌ای ایران است. نظام در نهایت به چنین تصمیمی خواهدرسید، به این خاطر که آگاه است قدرت نظامی‌اش تنها برای هراس‌افکنی کارایی دارد و نه برای استفاده در نبردی نابرابر، در نتیجه برای اجتناب از وضعیت وخیمی که در صورت وقوع جنگ بر مجموعه‌ی مملکت تحمیل می‌شود، باید کوتاه آمد.
اما این تصمیم به‌شدت خطرناک است. نظام در این صورت، حتی پاسخی برای هواداران سرسختش هم نخواهدداشت که خواهندگفت «اگر با سمبه‌ی پرزورتر بنا بر عقب‌نشینی قرار می‌گرفت، مبنای تحمل این همه هزینه چه بود؟». بی‌راه نیست که گفته‌شود در صورت اتخاذ این تصمیم، دیگر آبرو و مشروعیتی نخواهدماند، نه در داخل کشور و نه در کشورهایی که احیاناً «ایستادگی» نظام در برابر «استکبار» الهام‌بخش آنان بوده‌است. یک نکته‌ی مهم هم هست و آن این‌که اساساً نمی‌توان به دریافت امتیاز هم امید داشت؛ اکنون دولت‌های غربی در موضع بسیار برتری قرار دارند و به‌نوعی حتی ممکن است در صورت عقب‌نشینی ایران، تنها امتیاز داده‌شده همان تضمین عدم حمله به کشور باشد؛ آن‌ها وقتی می‌توانند به‌سادگی صدور نفت ایران را معلق کنند، توانایی تحمیل شرایط تازه‌ای را هم بدون اعطای هیچ امتیازی خواهندداشت.
در نتیجه نظام در بن‌بستی قرار گرفته که تنها راه برون‌رفت از آن، بازگشت به مردم است. به‌جای تمام ادعاها و سخنان بی‌پایه، مقامات می‌توانند در یک سخنرانی صادقانه، از مردم عذرخواهی کرده و حق غصب‌شده‌ی تعیین سرنوشت به‌دست ملت را به خودشان بازپس دهند و با تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای و اجازه برای بازرسی به‌منظور اعتمادسازی، برای جنگ‌طلبان بیگانه نیز دست‌آویزها از میان برداشته‌شود و خطر حمله رفع شود، نه این‌که در فضایی به این التهاب، در جریان «بازداشت معاون مطبوعاتی رییس دولت» گاز اشک‌آور شلیک شود و همه به فکر بربستن بار خود از این آشوب باشند.
آن‌وقت است که با بازگشت حقیقی به مردم که در آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر راهبران جنبش سبز، اصلاح اساسی ساختار نظام، بازگشت نظامیان به پادگان‌ها، تضمین آزادی‌های سیاسی و مدنی و موارد دیگری از این دست تجلی می‌یابد، در صورت عقب‌نشینی در مسئله‌ی هسته‌ای، مشروعیت ازدست‌رفته‌ای که بر سرسختی بنا شده‌بود، با مشروعیت مستحکم و قدرتمندی که با ایجاد اعتماد متقابل میان دولت و ملت ایجاد شده است، معاوضه می‌شود و به این ترتیب، هم از تهدیدها و خطرات قریب‌الوقوع خبری نخواهدبود و هم با رهاورد این راهبرد که همان مشروعیت عزیز مردمی‌ست، می‌توان به بقای این مملکت و توسعه‌ی آن امیدوار بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر