از خون جوانان وطن ... استاد شجریان

۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

واکنش آمریکا در مقابل حمله به سفارت بریتانیا


در واکنش به حمله تظاهرکنندگان به سفارت بریتانیا در تهران

کلینتون:حمله به سفارت بریتانیا اهانت به جامعه بین المللی است

جلوگیری از حضور بانوان بر مزار آیت‌الله منتظری



منابع خبری از ممانعت ماموران امنیتی با حضور کوتاه مدت بانوان بر سر مزار مرحوم آیت الله العظمی منتظری، در دومین سالگرد وفات وی گزارش می دهند.
به گزارش جرس، در سالگرد ارتحال آیت الله العظمی منتظری بسیاری از بانوان طبق قرار قبلی خود را آماده کرده بودند تا در ساعت مشخصی بر سر مزار آیات عظام و مراجع تقلید بخصوص آیت الله منتظری بروند، اما پس از چند دقیقه با برخورد برخی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، مجبور شدند که از آن محل خارج شوند.
این در حالی است که پیش از این بانوان مجاز بودند برای مدت زمان کوتاهی هم که شده، بر سر مزار مراجع درگذشته، از جمله آیت الله منتظری حاضر شده و به ذکر فاتحه و آرامش بپردازند، اما امسال جو امنیتی و فضای پادگانی، مانع از چنین امری شد.
این گزارش افزوده: حکومت اخیرا از حضور بانوان بیت و خانواده مرحوم آیت الله منتظری نیز به دلایل واهی جلوگیری بعمل می آورد.
امسال به دلیل شرایط خاص و فشارهای موجود، مراسم سالگرد درگذشت مرحوم آیت الله منتظری برگزار نشد.

دولت بریتانیا کارمندان سفارت خود را از ایران خارج می‌کند



بریتانیا اعلام کرده که کارمندان سفارت خود در ایران را از آن کشور خارج می کند.
به گزارش بی‌بی‌سی، بامداد امروز – چهارشنبه، ۹ آذر – منابع رسمی دولت بریتانیا اعلام کردند که در پی ورود گروهی از تظاهرکنندگان معترض به محل های سفارتخانه این کشور در تهران، کارمندان سفارت بریتانیا را به منظور حفظ امنیت آنان از ایران خارج می کند.
هنوز مشخص نیست که آیا این دستور شامل تمامی کارمندان سفارت می شود و یا تنها برخی از آنان ایران را ترک می کنند.
زمان اجرای این دستور مشخص نیست اما برخی گزارش ها حاکی از آن است که تعدادی از کارمندان سفارتخانه برای عزیمت به دوبی، امارات عربی متحده، عازم فرودگاه تهران شده اند اما این گزارش ها هنوز مورد تایید قرار نگرفته است.

شب نورانی مردان خدا

 عبدالرحیم سلیمانی اردستانی: در زندگی انسان برخی از لحظات و ساعات متفاوت است چرا که از یک سو انسان در بحران روحی و جسمی قرار دارد و از سوی دیگر موظف است که در همان لحظه مهم ترین و سرنوشت سازترین تصمیم زندگی خود را بگیرد. این تصمیم، بسیار سخت و سنگین است چرا که چه بسا زندگی انسان را دگرگون می سازد. گرفتن تصمیم درست در آن لحظه حیاتی و سرنوشت ساز به امور زیادی بستگی دارد که مهم ترین آنها این است که انسان چه میزان در کل زندگی انسانیت خود را به کمال رسانیده و خویشتن خویش را شناخته و ارزش و قیمت خود را دانسته است. در واقع در این لحظه خاص می خواهد تصمیمی بگیرد که قیمت و ارزش و جایگاه وجود او را تعیین می کند. ...http://www.kaleme.com/1390/09/09/klm-81904/

نامه آیت‌الله دستغیب به فقهای شورای نگهبان: تمام گرفتاری‌های جمهوری اسلامی ناشی از تخلفات شماست

چکیده :برای نجات جمهوری اسلامی ایران هیچ راهی نمانده جز تن دادن به قانون اساسی و آزاد کردن دو بزرگوار جناب حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی و جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و آزادی باقی زندانیانی که بدون محاکمه و اثبات جرم در زندان هستند. در کجای دنیا چنین است که فرد یا افرادی به جرم گفتن حق زندان بروند و حصر شوند و از تمام امکانات محروم شوند؟ چرا باید جواب مردم را با خشونت و سرکوب داد؟ چرا جواب مردم با زندان کردن و تبعید و خارج کردن دانشجویان و روحانیون و اتهامات بی مدرک و خلاف شرع داده می شود؟ این کارها با کدامیک از اصول قانون اساسی و یا کدام حکم از احکام شرع مبین اسلام سازگار است؟ آیا گفتار خلاف نظر شخص، خلاف شرع و خلاف قانون است؟...

آیت‌الله‌العظمی دستغیب در نامه‌ای به فقهای شورای نگهبان، با تاکید بر اینکه فقهای شورای نگهبان مأمور به اجرای دقیق قانون هستند نه اینکه ناقض آن باشند، تمام اعتراض مردم پس از انتخابات ریاست جمهوری گذشته را ناشی از این پرسش دانست که چرا حق انتخاب آزاد نداشته باشند.
ایشان با تصریح به اینکه تمام گرفتاری‌های جمهوری اسلامی ناشی از تخلفات شورای نگهبان است، تصریح کرد: “اگر شورای نگهبان به وظیفه اصلی خود عمل می کرد و افراد صالح را تأیید می نمود و تشخیص انتخاب را به مردم واگذار می کرد، مردم نگرانی نداشتند.”
این مرجع تقلید شیعیان همچنین تصریح کرد: “برای نجات جمهوری اسلامی ایران هیچ راهی نمانده جز تن دادن به قانون اساسی و آزاد کردن دو بزرگوار جناب حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی و جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و آزادی باقی زندانیانی که بدون محاکمه و اثبات جرم در زندان هستند.”
ایشان نمونه‌هایی از سؤالات بی‌جواب‌مانده از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ را اینگونه بازگو کرد: “چرا باید جواب مردم را با خشونت و سرکوب داد؟ چرا جواب مردم با زندان کردن و تبعید و خارج کردن دانشجویان و روحانیون و اتهامات بی مدرک و خلاف شرع داده می شود؟ این کارها با کدامیک از اصول قانون اساسی و یا کدام حکم از احکام شرع مبین اسلام سازگار است؟ آیا گفتار خلاف نظر شخص، خلاف شرع و خلاف قانون است؟”

۱۳۹۰ آذر ۱, سه‌شنبه

از احمدی نژاد بیاموزیم


از احمدی نژاد بیاموزیم

حادثه ها نشانه است. وقتی مامورانِ دادستانی با فرمان محسنی اژه ای، به روزنامه ایران حمله می کنند تا یکی از بُرجک های حریف جان سخت را پایین آورند و از طرف دیگر شبیخون می خورند و احمدی نژاد با چند تَشر و تکان دادنِ پرونده های محرمانه، رهبری را به تکاپو می اندازد که سریعا به لشگر اژه ای فرمان عقب نشینی بدهد، برای عاقلان نشانه ای است که بدانند چیزی از نظام نمانده است.
آنچه از ویرانه های مجریه و قضاییه و مقننه و مجموعه نظام مانده، باندهای قدرت است که فعلا در زیر لگام رهبری جَستی می زنند و لحظه دریدن را به تاخیر می اندازند.
 جوانفکر در همان مصاحبه جنجالی با روزنامه اعتماد از خواست های احمدی نژاد با وصفِ "ما" صحبت می کرد. "اژه ای و متکی وزیر ما نبودند". این باند ما و دسته ما به قدری غلیظ است که اصولا چیزی به نام دولت دیده نمی شود.
 چه توان کرد، وقتی رییس جمهور بی رای مردم آمده است، ناگزیر در پیله هوادارن فربه از اختلاس و عارفانِ قدرت خواه فرو می رود و تمام توانِ این دولت تسخیر شده، مصروف آن خواهد شد تا قبیله احمدی نژاد در همه جا نفوذ کند و رفتنی نباشد.
چند ساعت درگیری در روزنامه ایران، میان احمدی نژادی ها و خامنه ای خواهان، نشان داد که تا چه اندازه حکم قانون و رویه های قضایی در جمهوری اسلامی به سُخره افتاده است.
 اگر کسی مثل احمدی نژاد رو در روی دستگاه قضا باشد، می تواند به زور اسرار مگو و در پی هراس رهبری از واکنش سریع دولت، اژه ای و لشگر همیشه پیروزش را که تا به حال هر جا رفته اند با گروگانی بازگشته اند، به عقب براند.
 از آن طرف اگر مظلومان با نظمیه و دادستانی روبرو شوند و دستشان به جایی بند نباشد، مثل این همه گروگان اصلاح طلب می شوند که به زندان افتاده اند و دریغ از عدالت و یا مثل روزنامه اعتماد که جرمش مصاحبه با جوانفکر بود و به توقیف رفت.
روزگاری آیت الله خامنه ای شکوه داشت که دولت خاتمی به دنبال حاکمیت دو گانه است و حالا احمدی نژاد رسما دولت را از همه حاکمیت جدا کرده و ابزارهای رهبری که می توانست بگیر و ببند راه بیندازد و اصلاحات را به بن بست رساند، به احمدی نژاد که می رسد تیغ کُند و مشت پوشالی است.
 نه کسی جرئت توقیف روزنامه ایران را دارد و نه دستگیری جوانفکر و خدای ناکرده مشایی و نه حتی سئوال از احمدی نژاد در مجلس.
 نظام دیگر با حاکمیت دو گانه روبرونیست، ملوک الطوایفی شکل گرفته که هر باند قدرتی بنابر آنچه از قدرت به چنگ آورده و غنیمت برده، سعی دارد تا رقیب را کناری زند و این وسط آیت الله خامنه ای پرچم سوراخ سوراخ وحدتی است که بنابر مصلحت و ترس از فرو ریزی، به سمت هر که زورش بیش است، باد می خورد.
با این تنازع بقا در سطح و عمق نظام، دیگر حتی نیازی به حمله خارجی نیست و دوستان از دشمن بدتر می توانند این چند آجر باقی مانده از جمهوری اسلامی را برکنند.
اما برای یک ناظر بیرونی که از دوران اصلاحات تا استبداد کاریکاتوری این روزها را رصد کرده، بسی افسوس می ماند که همچو احمدی نژادی می توانست از حقوق ناحق قبیله قلیل هوادارانش دفاع کند و رهبری را بر سر جای خود نشاند و آنگاه اهالی اصلاحات با پشتوانه رای مردمی فرصت ها را از کف دادند.
احمدی نژاد به ما می آموزد، قدرت رهبری آنقدرها که می گفتند بی حد و مرز نبود و ولایت فقیه با آن همه تبلیغات که می کردند یال و کوپالش به قدری مقاومت می ریزد و عقب می ایستد.
 ای بسا اگر خرداد 89 با ایستادگی مردم و نا فرمانی مدنی و هم نوایی و وحدت اپوزیسیون تداوم می یافت، نه احمدی نژاد رییس جمهور می شد و نه قید مُطلقه ای برای ولایت می ماند.
گفته اند روزی بایزید بسطامی از شهری می گذشت و جنازه ای بر دار دید که دستش بریده و کفه پایش زده بودند. پرسید که این بینوا کیست، گفتند دزدی بود که انگشت و دست و پایش بریدند و باز دزدی کرد و عاقبت بر دارش کردند. بایزید می گریست و می گفت آفرین بر ثُبات قدمت.
حالا حکایت ماست، محمود احمدی نژاد در راه شر و ناصواب چنان ثبات قدمی دارد که اگر ما قدری از آن به راه آزادی و حق خواهی داشتیم، تا حال رسیده بودیم.    

خداحافظی با رهبر غیرپاسخگو


خداحافظی با رهبر غیرپاسخگو

وقت آن است که رهبر جمهوری اسلامی پاسخ دهد. دوران نشستن بر صندلی "کاریزما"ی غیرپاسخگو بسر آمده است. آقای خامنه‌ای بخواهد یا نخواهد، حالا بیش از هر زمان دیگر در برابر پرسش‌ قرار گرفته است. این وضع، رخدادی یک‌شبه نیست. سئوال‌ها و نقدها و انتقادهایی که در تمام 22 سال گذشته متوجه شخص اول نظام سیاسی در ایران بوده، به‌ویژه پس از انتخابات نمایشی 22 خرداد 1388 روندی تصاعدی یافت. مولفه‌های تاثیرگذار بر این روند و رویداد کم نبودند؛ ازجمله:
فریادهای شهروندان معترضی که از فردای نمازجمعه‌ی معروف، دیگر وجدان کردند که "آقا" خود مرکز ثقل "کودتا"ست، و سمت و سوی شعارهایشان را از "احمدی‌نژاد" به "رهبر نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه" تغییر جهت دادند؛
یادداشت‌های جسورانه و شجاعانه‌‌ی عیسی سحرخیز از چند روز پس از کودتا، و تا زمان بازداشت‌اش؛
نامه‌های نوری‌زاده‌ی آزاده که هر مکتوب‌اش، شوک‌ی برای سبزها بود و زلزله‌ای در اردوگاه محافظه‌کاران درافکند؛
مکتوب‌های صریح و خواندنی دکتر عبدالکریم سروش؛
و مواضع و سخنان برخی دیگر از شخصیت‌ها و فعالان سیاسی (از آیت‌الله منتظری و دکتر احمد حاج سیدجوادی و آیت‌الله دستغیب گرفته تا بسیاری دیگران).
اما این روزها، و 29 ماه پس از انتخابات پرمسئله و ابهام، انتشار سه نامه‌ی جدید، نه تنها نشان‌دهنده‌ی وضع‌ی جدید، که خود محتمل، مولد دوران‌ی دیگر است.
محمد نوری‌زاد، که چند ماهی به سکوت گذرانده بود، بار دیگر دست به قلم شده و با به پرسش کشیدن رهبر جمهوری اسلامی، او را به مکتوب‌ی برای هر "جمعه" وعده می‌دهد.
هم‌زمان، مهدی خزعلی نیز در نامه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی، از ضرورت نقد شخص اول نظام سیاسی می‌گوید. خزعلی هم وعده‌ی هفته‌ای یک گزارش انتقادی داده است.
فراموش نکنیم که این هر دو، در حوادث پس از انتخابات ازجمله بازداشت شدگان مکرر و اهداف نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بوده‌اند، و هر دو زیر تیغ حکم و زندان و احضار.
در کنار اینان، آزاده‌ای دیگر، احمدرضا احمدپور، روحانی عضو جبهه مشارکت از زندان قم، آقای خامنه‌ای را مورد پرسش و نقد قرار می‌دهد.
"مقام غیرپاسخگو" در نظام سرکوبگر متکی به حاکم خودکامه، حالا در معرض نامه‌ها و خطاب‌های انتقادی و متن‌های پرسئوال‌ی قرار می‌گیرد که نویسندگانش یا در زندان‌اند و یا در زیر تیغ حکم حبس.
هرچند جامعه ظاهرا آرام است و سرکوب‌ها و تهدیدها و بگیر و ببندها و ارعاب، خیال اقتدارگرایان افراطی (راست‌های رادیکال) را از بروز و ظهور خیابانی اعتراض‌ها، به‌ظاهر آسوده کرده؛ ولی این نامه‌های جدید نشان می‌دهد که پرسش‌ها نه تنها کمتر نشده که با ناکارآمدی‌های غریب اقتدارگرایان در اداره‌ی کشور (چه در داخل و چه در مناسبات با دیگر کشورهای جهان) عمق و گسترش یافته؛ و از آن مهم‌تر، حالا رهبر جمهوری اسلامی بیش از قبل، به چالش و پرسش کشیده می‌شود.
نقد رهبر جمهوری اسلامی و پرسش‌گری از دیدگاه‌ها و کردارهایش، و نیز انتقاد از سیستمی که زیر سایه‌ی ولایت مطلقه‌ی او در حال تهدید امنیت و منافع ملی است، وقتی در این مقطع زمانی بااهمیت‌تر می‌شود که موج جدید گذار به دموکراسی در کشورهای منطقه و سقوط پی در پی دیکتاتورهای تونس و مصر و لیبی، و رسیدن امواج دموکراسی به دمشق اسد را از یاد نبریم.
نکته‌ی قابل اشاره آنکه نگارنده نه حاکمیت اقتدارگرای جمهوری اسلامی را به شخص رهبر فرومی‌کاهد، و نه مخالفان وضع موجود را به سه شخص یا مکتوب‌های آنها محدود و متوقف می‌کند.
تردیدی نیست که حاکمیت اقتدارگرا در ایران، از "طبقه‌ی جدید"ی سامان یافته که مرکز ثقل آن، باند امنیتی- نظامی- رانتی است؛ و آقای خامنه‌ای تنها "سکان‌دار" کشتی اقتدارگرایی محسوب می‌شود. همچنین شکی نیست که مخالفان وضع موجود در ایران، از لایه‌های گوناگون و طیف‌های متنوعی برخاسته‌اند و در داخل و خارج از مرزها، با نقطه عزیمت‌ها و چشم‌اندازهای مختلفی، حاکمیت اقتدارگرا را به چالش کشیده‌اند؛ و سه نویسنده‌ی پرسشگر اخیر، بخشی از آن همه‌اند. اما، نباید از یاد برد که در تحولات اجتماعی و سیاسی، اگر "ساختار"ها مهم‌ و موثرند؛ "کارگزار"ان (کنشگران و فاعلان و عاملان انسانی) نیز نقشی ویژه دارند. چنانکه در همین تحولات پس از انتخابات 22خرداد 1388 به هیچ وجه نمی‌توان از اهمیت و نقش تاریخی مهندس میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی، یا حتی شخص رهبر جمهوری اسلامی، (در وجوه سلبی و ایجابی، هر دو)، غفلت کرد. چنانکه نمی‌توان بر جایگاه و کارویژه‌های "ندا" و "سهراب"، یا "نقدی" و "رادان" و "طائب" (در دو وجه اثباتی و نفی‌ی) چشم پوشید.
اگر ساختارها موجد جنبش سبز بودند، موسوی و کروبی و یک‌یک شهدا و زندانیان و فعالان جنبش سبز نیز آن‌را بازتولید کردند و سامان دادند؛ چنانکه اگر نبود سرکوبگری سیستم و دیدگاه‌ها و رویکردهای غیرانسانی و خشونت محور صاحبان قدرت، چه بسا این جنبش محتوایی دیگر می‌یافت.
از این منظر، و با توضیحات اجمالی فوق، مکتوب‌های اخیر نوری‌زاده، خزعلی و احمدپور را می‌توان با شوق و حساسیت مورد توجه و استقبال قرار داد. این رویکرد می‌تواند گسترش یابد؛ وحشت‌افکنی و تخم رعبی را که حاکمیت اقتدارگرا در دستور کار قرار داده، به چالش کشد؛ به مأیوس شدگان انرژی دوباره بخشد؛ وجدان و اذهان بخش‌هایی از جامعه را بار دیگر مخاطب قرار دهد و به تحرک وادارد؛ برخی کنشگران سیاسی، بخصوص پیشکسوتان و پیران سیاست‌ورزی را به سئوال از خویش بخواند که از چه روی ساکت و منفعل مانده‌اند؛ و هم‌زمان با اینها، نشان دهد که جمهوری اسلامی چگونه افزون بر "بحران مشروعیت"، دچار "بحران اقتدار" است؛ و برخلاف آنچه ظاهر بگیر و ببندها و ارعاب‌ها و خشونت ورزی‌ها و تهدیدها و سرکوب‌ها نشان می‌دهند، وجدان‌های بیدار و مردان آزاده و روح آزادی‌خواهی و گوهر دموکراسی‌طلبی در متن جامعه ایران، جاری است. این را آریا آرام‌نژاد، هنرمند سبز نیز از زاویه‌ای دیگر محقق کرده و پی گرفته است. هرچند که هزینه‌ای تا سقف بازداشت مجدد را به جان پذیرفته و دو هفته‌ای است در زندان جای گرفته...
و این همه، یعنی آنکه اگر رهبران نمادین جنبش سبز در حصر‌اند، "سبز"هایی هستند که نمی‌گذارند این جنبش، از پا افتد. و نیز، دوران رهبر کاریزمای غیرپاسخگو، بیش از پیش بسر آمده است؛ وقت آن است که رهبر جمهوری اسلامی به افکار عمومی ایران و جهان پاسخ دهد.

آغاز تحریم فلج کننده و بزرگ


هدف؛ نفت و بانک مرکزی

آغاز تحریم فلج کننده و بزرگ

دولت بریتانیا در تصمیمی ناگهانی روز گذشته با تحریم بانک مرکزی و دیگر موسسات مالی و اعتباری جمهوری اسلامی، تمام ارتباطات مالی و پولی خود با حکومت ایران را قطع کرد. دولت فرانسه نیز دیروز با صدور بیانیه ای خواستار تحریم بانک مرکزی ایران و حتی توقف خرید نفت از جمهوری اسلامی توسط جامعه جهانی شد. آمریکا و کانادا هم اعلام کردند که امروز تحریم های بیشتر و سختگیرانه تری را علیه حکومت اسلامی وضع خواهند کرد.
این تمهیدات قرار است بعد از ظهر دوشنبه به وقت واشنگتن به وسیله وزرای خارجه و خزانه داری آمریکا و در هماهنگی با تصمیم تازه بریتانیا برای توقف مبادلات مالی با نظام بانکی ایران اعلام شود؛ آخرین واکنش های کشورهای قدرتمند جهان به قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی که روز جمعه به تصویب رسید و در آن نسبت به ابعاد نظامی برنامه هسته ای جنجالی ایران ابراز نگرانی فزاینده و عمیق شده بود.
تمام این اتفاقات در روزی رخ داد که مجمع عمومی سازمان ملل متحد با اکثریت آرا، نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی را محکوم کرد. تنها سه روز پیش از آن نیز مجمع عمومی با تصویب قطعنامه ای دیگر، "توطئه ترور" سفیر عربستان سعودی در واشنگتن را محکوم کردند و از تهران خواستند تا به قوانین و مقررات بین المللی احترام بگذارد.
جورج آزبورن، وزیر دارایی بریتانیا با توصیف فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی به عنوان "خطر جدی برای امنیت ملی" این کشور گفت که تصمیم به تحریم بانک مرکزی ایران "در هماهنگی با دیگر کشورها" اتخاذ شده است.
وزارت خزانه داری ایالات متحده هم با تایید این مسئله اعلام کرد که امروز آخرین تمهیدات این کشور برای مقابله با برنامه اتمی ایران اعلام می شود. جزئیات تدابیر تازه آمریکا اعلام نشده است ولی خبرگزاری ها به نقل از مقاماتی که از آنها نام برده نشده، نوشته اند ایالات متحده قرار است اعلام کند نام ایران در فهرست کشورهایی قرار گرفته که از آنها به عنوان "مهم ترین نگرانی ها در زمینه پولشویی" نام برده شده است.
ناظران معتقدند دولت ایالات متحده هم با این کار، زمینه را برای تحریم بانک مرکزی ایران فراهم می کند.
بانک مرکزی جمهوری اسلامی اصلی ترین و مهم ترین نهاد پولی و مالی حکومت است که تقریبا تمام مبادلات بین المللی کشور از جمله دریافت وجوه مربوط به فروش نفت، گاز و دیگر اقلام صادراتی از طریق آن انجام می شود. تحریم این بانک در عمل می تواند فروش نفت و صادرات ایران را با بحران مواجه یا متوقف کند.
به گفته وزیر امور خارجه بریتانیا، توقف همکاری مالی با بانک های ایران به علت نقش این موسسه ها "در توسعه برنامه اتمی نظامی" ایران صورت گرفته است.
پیش از این وزیر امور اقتصادی و دارایی جمهوری اسلامی گفته بود "بعید است" بانک مرکزی در قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل هدف تحریم اقتصادی قرار گیرد.
شمس الدین حسینی به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفته بود که "تحریم بانک مرکزی از سوی کنگره آمریکا و همراهی سایر کشورها با این رویکرد در قطعنامه های شورای امنیت لحاظ نمی شود."
وزیر اقتصاد در عین حال تاکید کرده که "در صورت تحریم بانک های ایرانی، دولت ابتکارات و موارد لازم برای مقابله با این موضوع را دارد."

تلاش بین المللی برای توقف غنی سازی
اکثریت مجلس سنای ایالات متحده ماه گذشته طرح تحریم بانک مرکزی ایران را مطرح کرده بود.
درخواست تحریم بانک مرکزی پیش از این نیز توسط شماری از اعضای محافظه کار کنگره مطرح شده بود، اما این نخستین بار است که ۹۲ نفر از مجموع ۱۰۰ عضو مجلس سنا،از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، چنین درخواستی را صراحتا مطرح کرده اند.
آنها به باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا گفته اند که ایران برای دور زدن تحریم ها از بانک مرکزی استفاده می کند. سناتورهای آمریکایی می گویند که وقت اعمال فشاری "فلج کننده" بر نظام مالی ایران از طریق تحریم بانک مرکزی فرا رسیده است.
با این حال معاون بانک مرکزی در سخنانی ابراز امیدواری کرده بود که "انشالله تحریم بانک مرکزی اتفاق نمی افتد"، اما در صورتی هم که این کار بشود این بانک تمهیدات و برنامه ریزی های لازم را برای مقابله با آن در نظر گرفته است.
علاوه بر بریتانیا، دولت فرانسه هم خواستار مسدود شدن دارایی های بانک مرکزی و تحریم صنعت نفت ایران شد. به گزارش خبرگزاری فرانسه این "تحریم های بی سابقه جدید" توسط دفتر ریاست جمهوری فرانسه پیشنهاد شده است.
بر پایه این گزارش، پیشنهادهای مذکور در بیانیه ای برای رهبران کشورهای بریتانیا، کانادا، آلمان، ژاپن، آمریکا و اتحادیه اروپا ارسال شده است.
در پی انتشار گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی و احتمال استفاده نظامی از برنامه هسته ای ایران، دولت های غربی تصمیم به اعمال تحریم های سخت تری علیه جمهوری اسلامی گرفتند.
این دولت ها با اعمال تحریم های شدید، قصد دارند مقامات جمهوری اسلامی را وادار سازند تا از ادامه غنی سازی اورانیوم و توسعه برنامه هسته ایش صرف نظر کند.
در همین زمینه، روزنامه وال استريت جورنال نیز از قول مقامات آمريکايی گزارش می دهد که دولت باراک اوباما قرار است ايران و بانک مرکزی آن کشور را به عنوان "محدوده پولشويی" معرفی کند.
به گفته مقامات آمريکايی اين اقدام جديد برای تمام دولتها و موسسات مالی و تجاری در سراسر جهان يک هشدار جدی خواهد بود تا از معامله با بانک مرکزی ايران، و خريد نفت از ایران خودداری کنند و بدانند که در آينده ممکن است اقدامات جدی تری در اين زمينه صورت بگيرد.
يک مقام دولت آمريکا در این ارتباط به روزنامه وال استريت جورنال گفت: "چنين روشی به کشورهای ديگر فرصت خواهد داد تا به شکل مناسبی فعاليت های اقتصادی خود را برنامه ريزی کرده و به شکلی خريد نفت ايران را کاهش دهند که بازار انرژی را متلاطم نکند."
طبق ادعای مقامات آمريکايی بانک مرکزی ايران در جعل مراسلات و نقل و انتقال ارز برای تامين هزينه فعاليت های تسليحاتی و تروريستی حکومت ايران مشارکت دارد. از زمان تحريم بانک های ديگر مثل بانک صادرات، بانک ملی و بانک ملت، بانک مرکزی ايران تمام معاملاتی را که اين موسسات تحريم شده انجام می دادند برعهده گرفته است. اتهام ديگر بانک مرکزی ايران انجام معاملات ارزی و بانکی قرارگاه خاتم الانبيا است که جزو نهادهای ايرانی در فهرست تحريم آمريکاست.http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-ee9254c554.html

حلقه محاصره تنگ‌تر شد؛ راه برون‌رفت از بحران‌های کنونی چیست؟


چکیده :کلمه - بامداد راد: با تحریم نفتی ایران از سوی فرانسه و در خواست این کشور از اتحادیه‌ی اروپا برای اِعمال همگانی این تحریم و انسداد دارایی‌ها و ممنوعیت معامله با بانک مرکزی از سوی این کشور و بریتانیا، عملاً معلوم شد که ناقوس منحوس جنگ قرار است با شدت بیشتری نواخته شود؛ هرچند هنوز دور تازه‌ی تحریم‌های آمریکا تا زمان نگارش این مقاله اعلام نشده، ولی با خبرهایی که این دور تازه را «بی‌سابقه» توصیف می‌کنند و گمانه‌زنی‌هایی که از تحریم صنایع پتروشیمی ایران از سوی این کشور حکایت دارد، معلوم است آمریکا هم در جبهه‌ی متحد علیه ایران حضور پررنگی خواهدداشت....

کلمه – بامداد راد:
با تحریم نفتی ایران از سوی فرانسه و در خواست این کشور از اتحادیه‌ی اروپا برای اِعمال همگانی این تحریم و انسداد دارایی‌ها و ممنوعیت معامله با بانک مرکزی از سوی این کشور و بریتانیا، عملاً معلوم شد که ناقوس منحوس جنگ قرار است با شدت  بیشتری نواخته شود؛ هرچند هنوز دور تازه‌ی تحریم‌های آمریکا تا زمان نگارش این مقاله اعلام نشده، ولی با خبرهایی که این دور تازه را «بی‌سابقه» توصیف می‌کنند و گمانه‌زنی‌هایی که از تحریم صنایع پتروشیمی ایران از سوی این کشور حکایت دارد، معلوم است آمریکا هم در جبهه‌ی متحد علیه ایران حضور پررنگی خواهدداشت.
آماده‌سازی افکار عمومی جهان نیز برای این نبرد، به‌ شدت در حال اجراست و افزون بر پرونده‌ی ابهام‌آمیز ترور سفیر عربستان در آمریکا، هم‌زمان با اِعمال دور تازه‌ی تحریم‌های اقتصادی، پرونده‌ی حقوق بشر ایران نیز در سازمان ملل با رأی مثبت فراوان و رأی منفی اندک محکوم می‌شود. همه‌ی این‌ها به‌روشنی نشان‌دهنده‌ی نزدیک‌تر شدن خطر حمله‌ی نظامی به کشورمان است و در این اوضاع و احوال، راهبرد ترسیم‌شده از سوی سطوح عالی نظام، جنگ لفظی‌ست و سخن از پاسخ‌گویی با سیلی‌های محکم.
در صورت وقوع برخورد نظامی، کشور گرچه توان نظامی خوبی دارد و می‌تواند ضرباتی به مهاجمان وارد آورد و تا مدتی در برابر حملات ایستادگی کند و حتی اخلال‌هایی در نظم جهان پدید آورد، اما از قدرت کافی برای مواجهه با این اجماع جهانی تازه علیه ایران برخوردار نیست. به همین خاطر، نظام قصد دارد تنِش را تا آخرین حد بالا ببرد، تا بتواند بیش‌ترین امتیازات را اخذ کند و کم‌ترین زیان را متحمل شود. ادعا می‌کنم چنین راهبردی به دلیل بن‌بست بغرنجی که حاکمیت کنونی در آن گیر افتاده، عملاً امکان اجرا ندارد.
محمد البرادعی -دبیرکل پیشین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی- در کتاب خاطراتش که به‌تازگی منتشر شده‌است، چنین می‌نویسد: «مشکل ایرانی‌ها -آن‌گونه که من دیدم- این بود که دولت آن‌ها در مورد برنامه‌ی هسته‌ای بزرگ‌نمایی می‌کرد. آن‌ها در داخل کشور، این برنامه را به‌عنوان جواهری در تاج ایران و موفقیتی علمی برای کشور معرفی کرده‌بودند، به این دلیل بود که توضیح چرایی تعلیق آن [به افکار عمومی ایران] مشکل بود» (مجله‌ی آسمان، شماره‌ی ۶ دوره‌ی جدید، صفحه‌ی ۸). او در جای دیگری درباره‌ی یکی از طرح‌های پیشنهادی ایران برای حل پرونده‌ی هسته‌ای چنین می‌نویسد: «در ماه مارس ۲۰۰۵ [حسن] روحانی طرحی … به سه کشور اروپایی ارائه کرد. این طرح پیش‌بینی کرده‌بود که ایران غنی‌سازی تحقیقاتی را با ۵۰۰ سانتریفیوژ آغاز کند که این عدد به‌مراتب کم‌تر از ۵۴۰۰۰ سانتریفیوژی بود که ظرفیت کامل [تأسیسات] نطنز است … نکته‌ی کلیدی برای روحانی این بود که بتواند پیامی برای افکار عمومی ایران بفرستد مبنی بر این‌که برنامه‌ی غنی‌سازی هم‌چنان در جریان است» (همان، صفحه‌ی ۹).
او به‌درستی ما را به این رهنمون می کند که مقامات جمهوری اسلامی با توسل به غرور و هویت ملی‌ست که تحمل فشارها را برای انرژی هسته‌ای مشروع می‌سازند و برای همین است که هرگونه عقب‌نشینی در این مسئله رد می‌شود؛ «اگر قرار بود روزی عقب بنشینیم، چرا این همه هزینه پرداختیم؟». نظام پاسخی برای این پرسش بُن‌بَرکَن در چنته ندارد و در نتیجه، عقب‌نشینی هم مردود اعلام می‌شود.
اما اکنون برای جلوگیری از حمله‌ی نظامی، به دلیل مدیریت غلط و دیپلماسی بی‌کفایت، تنها راهی که برای نظام باقی مانده تعلیق کلیه‌ی فعالیت‌های هسته‌ای و اجازه به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای بازرسی کامل از تمام تأسیسات هسته‌ای ایران است. نظام در نهایت به چنین تصمیمی خواهدرسید، به این خاطر که آگاه است قدرت نظامی‌اش تنها برای هراس‌افکنی کارایی دارد و نه برای استفاده در نبردی نابرابر، در نتیجه برای اجتناب از وضعیت وخیمی که در صورت وقوع جنگ بر مجموعه‌ی مملکت تحمیل می‌شود، باید کوتاه آمد.
اما این تصمیم به‌شدت خطرناک است. نظام در این صورت، حتی پاسخی برای هواداران سرسختش هم نخواهدداشت که خواهندگفت «اگر با سمبه‌ی پرزورتر بنا بر عقب‌نشینی قرار می‌گرفت، مبنای تحمل این همه هزینه چه بود؟». بی‌راه نیست که گفته‌شود در صورت اتخاذ این تصمیم، دیگر آبرو و مشروعیتی نخواهدماند، نه در داخل کشور و نه در کشورهایی که احیاناً «ایستادگی» نظام در برابر «استکبار» الهام‌بخش آنان بوده‌است. یک نکته‌ی مهم هم هست و آن این‌که اساساً نمی‌توان به دریافت امتیاز هم امید داشت؛ اکنون دولت‌های غربی در موضع بسیار برتری قرار دارند و به‌نوعی حتی ممکن است در صورت عقب‌نشینی ایران، تنها امتیاز داده‌شده همان تضمین عدم حمله به کشور باشد؛ آن‌ها وقتی می‌توانند به‌سادگی صدور نفت ایران را معلق کنند، توانایی تحمیل شرایط تازه‌ای را هم بدون اعطای هیچ امتیازی خواهندداشت.
در نتیجه نظام در بن‌بستی قرار گرفته که تنها راه برون‌رفت از آن، بازگشت به مردم است. به‌جای تمام ادعاها و سخنان بی‌پایه، مقامات می‌توانند در یک سخنرانی صادقانه، از مردم عذرخواهی کرده و حق غصب‌شده‌ی تعیین سرنوشت به‌دست ملت را به خودشان بازپس دهند و با تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای و اجازه برای بازرسی به‌منظور اعتمادسازی، برای جنگ‌طلبان بیگانه نیز دست‌آویزها از میان برداشته‌شود و خطر حمله رفع شود، نه این‌که در فضایی به این التهاب، در جریان «بازداشت معاون مطبوعاتی رییس دولت» گاز اشک‌آور شلیک شود و همه به فکر بربستن بار خود از این آشوب باشند.
آن‌وقت است که با بازگشت حقیقی به مردم که در آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر راهبران جنبش سبز، اصلاح اساسی ساختار نظام، بازگشت نظامیان به پادگان‌ها، تضمین آزادی‌های سیاسی و مدنی و موارد دیگری از این دست تجلی می‌یابد، در صورت عقب‌نشینی در مسئله‌ی هسته‌ای، مشروعیت ازدست‌رفته‌ای که بر سرسختی بنا شده‌بود، با مشروعیت مستحکم و قدرتمندی که با ایجاد اعتماد متقابل میان دولت و ملت ایجاد شده است، معاوضه می‌شود و به این ترتیب، هم از تهدیدها و خطرات قریب‌الوقوع خبری نخواهدبود و هم با رهاورد این راهبرد که همان مشروعیت عزیز مردمی‌ست، می‌توان به بقای این مملکت و توسعه‌ی آن امیدوار بود.

تحریم نفتی تبعات زیادی برای ایران دارد/ لیبی و عربستان می‌توانند نفت جایگزین را تامین کنند


چکیده :تحریم در برخی نقاط به نفع ایران است. به این دلیل که تولید داخلی را بالا می‌برد. مثلا اگر چینی‌ها ایران را تحریم کنند، وضع اقتصادی ایران بهتر خواهد شد . اما برخی کالاها وجود دارند که ایران نمی‌تواند تولید کند و مجبور است از خارج وارد کند مانند برخی اقلام دارویی یا کالاهای سرمایه ای. در این حیطه این تحریم‌ها به ضرر ایران است....

از زمانی که بحث تحریم‌ها علیه ایران مطرح شده است، مسئله تحریم نفتی ایران نیز مورد توجه قرار گرفته است. اما موانعی جدی برای این اقدام وجود دارد. دکتر مهدی تقوی، استاد دانشگاه و اقتصاد دان معتقد است احتمال دارد که این تحریم‌ها با اتخاذ برخی تدابیر منجر به افزایش قیمت در بازار جهانی نشود. گفت و گوی دیپلماسی ایرانی با دکتر مهدی تقوی را در ادامه می‌خوانید:
امریکا در دور تازه ای از تحریم‌ها علیه ایران از شرکت‌های کشورها دیگر خواسته است تا مراودات اقتصادی خود را با ایران قطع کنند و در غیر این صورت این شرکت‌ها با تحریم امریکا مواجه خواهند شد. این مسئله تا چه حد عملی است و چقدر بر اقتصاد ایران تاثیر گذار است؟
اگر که ایالات متحده به شرکت‌های خارجی بگوید در صورتی که شما با ایران کار کردید ما واردات محصولات شما را به امریکا ممنوع خواهیم کرد، طبیعی است که این شرکت امریکا را ترجیح می‌دهد و نه ایران را. به این دلیل که بازار امریکا بازار بزرگتری است. علاوه بر این همه کشورهای دنیا بر خلاف ما می‌دانند که ایالات متحده یک ابرقدرت است. بنابراین سعی می‌کنند با امریکا روابط خوبی داشته باشند. بنابراین امریکا یک اهرم اقتصادی در دست دارد و یک اهرم سیاسی.
دو مساله این جا وجود دارد. اول این که ایران در حال حاضر برخی از کالا‌ها را از کشورهایی وارد می‌کنیم که در ایران همین کالا‌ها با کیفیت بیشتر تولید می‌شود. این تحریم در برخی نقاط به نفع ایران است. به این دلیل که تولید داخلی را بالا می‌برد. مثلا اگر چینی‌ها ایران را تحریم کنند، وضع اقتصادی ایران بهتر خواهد شد . اما برخی کالاها وجود دارند که ایران نمی‌تواند تولید کند و مجبور است از خارج وارد کند مانند برخی اقلام دارویی یا کالاهای سرمایه ای. در این حیطه این تحریم‌ها به ضرر ایران است. چرا که یا اساسا کسی این کالاها را به ایران نمی‌فروشد یا باید قیمت بسیار بالاتری از قیمت واقعی برای خرید آن پرداخت کند. بنابراین در این مسائل به ضرر ایران خواهد بود. حال باید این نفع و ضرر را با هم مقایسه کرد و دید به طور کلی به نفع ایران است یا به ضرر.
گفته می‌شود که در تحریم‌های جدید روی صنایع پتروشیمی‌و نفت و گاز تمرکز بیشتری شده است. به نظر شما این تحریم‌ها چه تاثیری می‌تواند بر بازار جهانی داشته باشد؟
از نظر جهانی مسئله ای برای بازار ایجاد نخواهد شد. این مسئله روی اقتصادی ایران اثر قابل توجهی داشت. چند روز پیش روزنامه‌ها نوشته بودند که عربستان در حال برداشت از میدان مشترک نفتی با ایران است در حالی که ایران تاکنون هیچ برداشتی از این میدان نفتی نداشته است. یا در حوزه گاز پارس جنوبی و اطراف آن، شاهد آن هستیم که قطری‌ها در حال برداشت هستند و ایران اقدامی‌برای استخراج گاز از این میدان مشترک گازی انجام نداده است. در حوزه خزر هم اتفاق مشابهی در حال وقوع است. به نظر می‌رسد تحریم‌های بیشتر می‌تواند تاثیرات قابل توجهی بر اقتصاد ایران داشته باشد.
برخی کارشناسان معتقدند احتمال دارد اگر فشار امریکا بر چین و کشورهایی که مشتری نفت ایران هستند برای تحریم نفت این کشور موثر واقع شود، ممکن است بحرانی در قیمت جهانی نفت ایجاد شود. این مسئله تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟
الان لیبی می‌تواند بیش از حال حاضر نفت تولید کند. علاوه بر این به عربستان هم می‌گویند که سهمیه اوپک را فراموش کن و بیش از سهمیه اوپک نفت به بازار عرضه کن. بنابراین این دو کشور می‌توانند مقدار نفتی که ایران صادر می‌کند را جبران کنند. بنابراین آن‌ها می‌توانند تدابیری بیندیشند که تبعات این مسئله را کنترل کنند و قیمت نفت را کنترل نمایند. بنابراین اگر نفت ایران به طور کامل هم تحریم شود، کشورهای دیگری هستند که این مقدار نفت را در بازار جایگزین می‌کنند و مانع از بروز بحران در قیمت نفت می‌شوند.
دو کارشناس امریکایی برای این که تحریم موثری بر نفت ایران اعملا شود گفته اند که اجازه دهید چینی‌ها نفت ایران را با قیمت پایین بخرند و از این طریق هم به نوعی قیمت نفت کنترل شود و هم فشار بر ایران افزایش می‌یابد. این مسئله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
آن‌ها با توجه به منافع ملی خود راهکارهایی برای رسیدن به اهداف خود پیدا می‌کنند. آن‌ها این احتمال را در نظر می‌گیرند که ار نفت ایران به بازار وارد نشود ممکن است قیمت نفت بالا رود و امریکا دچار تورم رکودی شود. بنابراین امریکا نفت ایران را نخرد و به دوستان خود هم توصیه کند که این کار را نکنند اما چینی‌ها بخرند. وقتی ایران تمام تقاضای چین را پاسخ دهد، تقاضای چین برای نفت مناطق دیگر پایین می‌آید و ما آن‌ها را جذب می‌کنیم. این راهکاری اقتصادی است.
جمع بندی شما از این فضای چیست؟
به هر حال این مسئله به ضرر ما است. ممکن است ما بتوانیم تحریم‌ها را دور بزنیم اما مجبوریم نفت خود را ارزان تر بفروشیم. این باعث می‌شود در آمد نفتی کاهش یابد. اگر کلا نفت ایران تحریم شود در آن صورت در آمد نفتی به صفر می‌رسد که با توجه به اقتصاد ایران مشکلات بسیار زیادی پیش خواهد آمد.

بیش از ۵۰ درصد از کارگران زیر خط فقر گذران زندگی می‌کنند


بیش از ۵۰ درصد از کارگران زیر خط فقر گذران زندگی می‌کنند
بیش از ۵۰ درصد از کارگران زیر خط فقر گذران زندگی می‌کنند
 جـــرس: وزیر سابق کار دولت‌های سازندگی و اصلاحات گفت: در حال حاضر دستمزدهای دریافتی جامعه کارگری پاسخ‌گوی سبد هزینه مختصر زندگی آن‌ها نیست و امروز بیش از ۵۰ درصد از کارگران زیر خط فقر گذران معیشت می‌کنند.

به گزارش ایلنا، حسین کمالی طی گفتگویی کوتاه پیرامون وضعیت معیشتی کارگران کشور اظهار داشت: شاید بتوان گفت که اکثرکارگران کشور فقیرانه زندگی می‌کنند و کمبود فرصت‌های شغلی برای جوانان موجب شده است تا بسیاری از آن‌ها به رغم آمادگی برای کار در خانواده‌های خود سربار حقوق اندک خانواده باشند.

وی ادامه داد: در حال حاضر ادامه حضور ۷۰۰ هزار بازنشسته در بازار کار ایران بیانگر آن است که حقوق بازنشستگی تکاپوی معیشت آن‌ها را نمی‌کند و مجبور هستند که دوران سالخوردگی و استراحت خود را نیز کار کنندو بخشی از فرصت‌های شغلی را که می‌تواند در اختیار جوانان قرار گیرد در اختیار بازنشستگان قرارگیرد.

دبیر کل حزب اسلامی کار با اشاره به وضعیت واحدهای تولیدی کشور خاطرنشان ساخت: در حال حاضر اکثر قریب به اتفاق واحدهای صنعتی کشور به دلیل غیر رقابتی بودن فعالیت‌های خود در صورتی که بازسازی نشوند و در چارچوب دانش روز دنیا فعالیت نکنندبه سمت تعطیلی و ورشکستگی سوق خواهند یافت‌و در این حالت کارگران بیش از گذشته کار خود را از دست خواهند داد.

به گفته وی‎‌ افزایش تعداد معتادان،‎ میزان طلاق، کاهش ازدواج و افزایش تعداد زندانیان بی‌ارتباط با بیکاری،‎‌ فقر و نداری نیست.

وی اظهار داشت: ‌در صورتی که نرخ خط فقر را در کشور حدود یک میلیون تومان دستمزد در نظر بگیریم به این نتیجه می‌رسیم که بیش از ۵۰ درصد از کارگران زیر خط فقر گذران معیشت می‌کنند.
 http://www.rahesabz.net/story/45243/

در پی ناآرامی‌‌های سه روزه ، دولت مصر استعفای خود را تسلیم شورای‌عالی نظامی کرد.


به گزارش خبرگزاریها، عصام شرف" نخست وزیر دولت مصر، عصر روز دوشنبه و بعد از نشست کمیسیون اداره بحران مصر، استعفای خود را به شورای نظامی حاکم بر مصر تقدیم کرد. دولت کنونی مصر شامل 11 وزیر است.
محمد حجازی سخنگوی دولت اعلام کرد که این تصمیم به خاطر شرایط دشواری اتخاذ شده که مصر در آن قرار گرفته است.
استعفای دسته جمعی دولت مصر در شرایطی تسلیم شورایعالی نظامی شده که تنها یک هفته به برگزاری انتخابات پارلمانی این کشور باقی مانده است. انتخابات قرار است روز ۲۸ نوامبر برگزار شود. ۵۵ حزب و سازمان برای شرکت در انتخابات آماده شده‌اند. اما بسیاری از این گروه‌ها را مردم عادی نمی‌شناسند.
شورای نظامی حاکم بر مصر که پس از سقوط حسنی مبارک زمام امور این کشور را به دست گرفته هنوز در مورد استعفای دولت واکنشی نشان نداده است. ظاهراَ واکنش به این استعفا به زمانی موکول شده که فرد جدیدی مآمور تشکیل دولت شود.
تلویزیون دولتی مصر گفته است که شورای نظامی حاکم بر مصر در حال بررسی استعفای اعضای کابینه است.
اتحاديه عرب روز دوشنبه برای نخستين بار در مورد رويدادهای چند روز اخير در مصر واکنش نشان داد. اين اتحاديه خواهان حفظ آرامش شد و از سياستمداران مصر خواست تا برای "تغييرات دمکراتيک" تلاش کنند.
لازم به ذکرست که ارتش قول داده است که پس از انتخابات رياست جمهوری در مصر قدرت را به يک حکومت غير نظامی واگذار کند اما زمان برگزاری اين انتخابات هنوز روشن نيست.
ارتش مصر در بيانيه‌ای که شامگاه يکشنبه منتشر کرد ضمن تأکيد دوباره بر برگزاری انتخابات ۲۸ نوامبر، از رويدادهای جاری در اين کشور اظهار تأسف نمود و از دولت و نيروهای سياسی خواست تا به خشونت‌ها پايان دهند.
 مقامات پزشکی قانونی مصر می‌گویند حداقل سی و سه نفر در خشونت‌های چند روز گذشته این کشور کشته شده‌اند. تظاهرات از روز جمعه ۱۸ نوامبر آغاز شده و گسترده‌ترين اعتراض پس از کناره‌گيری حسنی مبارک، رئيس‌جمهوری پيشين مصر از قدرت به‌شمار می‌رود.

۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

گفتند یادآوری قتلهای زنجیره ای ممنوع است


پرستو فروهر در مصاحبه با روز:

گفتند یادآوری قتلهای زنجیره ای ممنوع است

همزمان با سیزدهمین سالگرد قتل پروانه و داریوش فروهر، پرستو فروهر در مصاحبه با "روز" اعلام کرد روز شنبه دستگاه امنیتی به او ابلاغ کرده برگزاری هرگونه مراسمی برای گرامیداشت یاد پدر و مادرش ممنوع است.
خانم فروهر توضیح داد که غیر از او، افراد دیگری هم به دستگاه امنیتی احضار شده اند و با برخی دیگر نیز از سوی مامورین امنیتی تماس تلفنی گرفته و آنها را از برگزاری هرگونه مراسمی برای قربانیان قتل های زنجیره ای و امضای بیانیه و یا نامه ای در بزرگداشت یاد این قربانیان منع کرده و هشدار داده اند که رفتاری غیر از این، عواقب خواهد داشت.
اول آذر ماه 77 داریوش و پروانه فروهر، رهبران حزب ملت ایران، با ضربات چاقو و در منزل شخصی شان به قتل رسیدند؛ 14 ضربه چاقو بر پیکر داریوش فروهر نشست و 28 ضربه چاقو بر پیکر پروانه فروهر. اکنون با گذشت 13 سال از جان باختن فروهرها و در حالیکه همان روزهای نخست دستگاه امنیتی جمهوری مسئولیت قتل آنها را پذیرفت اما برگزاری هرگونه مراسمی برای بزرگداشت و یادبود آنها ممنوع است.
با این حال پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه فروهر که ساکن آلمان است هرسال در سالگرد قتل والدین اش به ایران سفر میکند تا مراسم بزرگداشت آنها را که از قربانیان قتل های زنجیره ای بودند، در منزل شخصی شان برگزار کند؛ منزلی که به گفته پرستو همچنان خون خشکیده داریوش و پروانه فروهر برروی فرش آن نقش بسته واو هنوز صدای نعره های پروانه فروهر را هنگام تحمل ضربات چاقو از جای جای این خانه می شنود.
قتل های زنجیره ای نامی است که رسانه ها بر قتل روشنفکران و دگر اندیشان از سوی ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در پاییز 77 نهاده اند؛ قتل هایی که با قتل داریوش و پروانه فروهر خبرساز شد و پس از آن با محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، ازاعضای کانون نویسندگان ایران ادامه یافت که ابتدا ناپدید شدند و سپس پیکر بی جان آنها پیدا شد.
 وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه ای مسئولیت این قتل ها را بر عهده گرفت و در عین حال "وقوع قتل‌های نفرت‌انگیز اخیر در تهران" را نشان از "فتنه‌ای دامنگیر و تهدیدی برای امنیت ملی" دانست.
در این بیانیه "معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کج‌اندیش و خودسر این وزارت که بی‌شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند"، از جمله عاملان آن جنایت معرفی شدند.
 اکنون اما با گذشت 13 سال، نه تنها ابعاد این پرونده روشن نشده و آمران و عاملان آن مجازات نشده اند بلکه برگزاری هرگونه مراسمی برای قربانیان این قتل ها ممنوع است. هر چند پرستو فروهر این ممنوعیت را نیز نوعی آئین بزرگداشت میداند.
مصاحبه "روز" با پرستو فروهر را در ذیل بخوانید.

خانم فروهر هرسال از برگزاری هرگونه مراسمی برای پدر و مادرتان جلوگیری میکنند با این حال شما امسال نیز همزمان با سالروز کشته شدن والدین تان باز به ایران سفر کرده اید چرا؟
به نظر من حفظ تداوم در این مساله مهم است من خودم را موظف به حفظ این تداوم و تکرار این مساله میدانم و می آیم که باز بگویم و مدام یادآوری کنم که این پرونده همچنان باز است، این جنایت هنوز دادرسی نشده و روند دادخواهی به پایان نرسیده و سرانجامی نیافته. این وظیفه اخلاقی و انسانی ما به عنوان بازماندگان آن دو عزیز است و به همین دلیل علیرغم اینکه شاید امسال تقریبا مطمئن بودم که اجازه برگزاری مراسم نمیدهند باز به ایران آمدم.

سالهای پیش به امید برگزاری مراسم می رفتید ایران و اجازه نمیدادند اما امسال می گویید تقریبا مطمئن بودید اجازه برگزاری نمیدهند؛ از قبل به شما گفته شده بود مراسمی نخواهد بود؟
سالهای پیش هم به همین منوال بوده. الان 8 سال است که اجازه نمیدهند هیچ مراسمی باشد شاید موقعی که پرونده را در دستگاه قضایی پی گیری میکردیم هم به نوعی مطمئن بودیم به آن سرانجامی که ما انتظار داشتیم نخواهیم رسید شد اما باز پی گیری کردیم چون مهم روندی است که طی میکنیم و حقانیت ما و پافشاری بر حق. حتی اگر شرایط کنونی هم طوری باشد که این حق بر کرسی ننشیند باز هم پی گیری خواهیم کرد و باز خواهیم ایستاد.

در همین ارتباط شما و همچنین برخی از افراد نزدیک به خانواده شما را به وزارت اطلاعات احضار کرده اند؛ چه می خواستند از شما و دوستان پدر و مادرتان؟
در همان فرودگاه ـ همین که وارد ایران شدم ـ به من برگه احضاریه دادند که شنبه به دستگاه امنیتی مراجعه کنم. روز شنبه رفتم و به من ابلاغ کردند که برگزاری مراسم ممنوع است. گفتند هر نوع یادآوری ممنوع است. کسانی دیگر را هم در این رابطه احضار کرده اند. با کسانی هم تلفنی تماس گرفته بودند. اصل قضیه این بوده که ممنوعیت را اعلام کنند و بگویند هر نوع دادن بیانیه از سوی دوستان 50 ساله پدر و مادر من در مورد قتل آنها و بزرگداشت آنها، عواقب خواهد داشت؛همین طور برای هر کسی که پای این بیانیه ها را امضا بکند. فشار آوردند و سعی کردند که این مساله کاملا در سکوت کامل و بدون هیچ واکنش بیرونی بگذرد و تمام شود.

خانم فروهر، وزارت اطلاعات رسما مسئولیت قتل پدر و مادر شما را برعهده گرفت با این حال و با گذشت 13 سال همچنان اجازه برگزاری مراسم هم نمیدهند چرا؟ از چه چیز هراس دارند؟
از آنچه که پدر و مادرم سالها بر سرش ایستادگی و تلاش کردند؛ مردمسالاری در ایران و احترام به حقوق مدنی شهروندان و رعایت حقوق بشر؛ از همه آنچه که پدر و مادرم تمام سالها بارها و بارها خواستند و تکرار کردند و پای آن ایستادند. آن خواسته ها هنوز خواسته های اساسی و اصلی جامعه است و بعد از گذشت سالها هنوز آدم ها به خاطر آنها زندان می روند و سرکوب می شوند. از این خواسته ها می ترسند و از بازگویی این خواسته ها و بزرگداشت کسانی را که بر سر این خواسته ها جان داده اند تحمل نمیکنند.

و امسال سالروز جان باختن پدر و مادرتان شما کجا خواهید بود؟ پرستو فروهر چه خواهد کرد؟
من فکر میکنم این هم نوعی مراسم است؛ ممنوعیت یک بزرگداشت، خودش حضور انسان هایی را میرساند که میخواهند در این بزرگداشت باشند. اگر هر دو سر کوچه را می بندند و ماموران می ایستند، اگر مردمی می آیند و اجازه ورود به خانه را پیدا نمی کنند، اگر من و معدود افراد خانواده ام در آن خانه محبوس می مانیم، کم کم می شود به این هم نوعی آئین بزرگداشت گفت؛ آئینی که هر سال تکرار می شود و اعتراض ها را به نوعی نمایان میکند. نشستن درون خانه در جمع بسیار کوچک قوم و خویش، بزرگداشت پدر و مادر من است. امسال هم در همان خانه می نشینم برای پدر و مادرم و به یاد آنها.

اخیرا کتاب شما با عنوان "سرزمینی که در آن پدر و مادرم به قتل رسیدند" به زبان آلمانی منتشر شده که به قتل پدر و مادرتان پرداخته اید. شما در این کتاب پرسیده اید "چگونه می‌توانم به سرزمینی عشق بورزم که به قتلگاه عزیزترین نزدیکان من بدل شده است"؟ حال من میخواهم از خود شما همین سئوال را بپرسم و از خود شما بخواهم به همین سئوال پاسخ دهید.
این سئوالی است که برای من همچنان بی پاسخ مانده. در این کتاب سعی کردم رابطه دوگانه تضادی که من و بسیاری از ایرانیان در ارتباط با کشورشان در خودشان دارند را بیان کنم. رابطه من با کشورم در این تضاد میان عشق و علاقه و خشم و درد است که شکل می گیرد. یک مثال میزنم: خانه پدر و مادر من خانه ای است که تمام خاطرات شیرین زندگی ام از کودکی تا بزرگسالی در آن شکل گرفته، صلابت پدر و مادرم و تلاش های پی گیرشان در این خانه بوده و در عین حال قتل گاه آنهاست هنوز خون خشک شده پدر و مادرم روی فرش این خانه است، هنوز صدای نعره های مادرم را در این خانه می شنوم، هر دو است هم عشق و محبت هم خشم و درد. من نمیتوانم پاسخی قطعی به این سئوال بدهم.فقط اجرای عدالت و دست یابی به حقوق انسانی است که می تواند آن بخش درد و خشم را التیام بخشد.

خانم فروهر در پایان آیا نکته ای هست که بخواهید مطرح کنید؟
فقط امیدوارم که در روز قتل پدر و مادرم، هم میهنان من و کسانی که پدر و مادرم به عشق آنها زندگی کردند و به عشق آنها زندگی شان را از دست دادند به یاد پدر و مادرم باشند و همچنان تا رسیدن به عدالت پی گیری کنند.