****
گمان می کنند خورشید را می توان به بند کشید؟/ محمدرضا خاتمی
در سالروز تولد سید مصطفی تاجزاده بهانه ای به دست آمد تا چند سطری در باب “اصلاح طلب” و نه “اصلاح طلبی” بنویسم. امروز شاخصهای اصلاح طلبی توسط افراد مختلف و نحله های مختلف اصلاح طلبی بخوبی بیان شده است. اما تطبیق این اصول بر افراد و به عبارت دیگر معرفی سمبل های اصلاح طلبی و شیوه سلوک و رفتار آن کمتر مورد بحث قرار گرفته است، هرچند در بحث “اخلاق عملی” این الگوها و نمونه ها خود جلوه و بروز دارند و عمل آنها بهترین راهنمای جامعه است و چندان نیازی به بیان و شرح این منش و کردار نیست. اما گرامی داشت یاد همه اسیران ظلم و بیداد و بخصوص سید مصطفی تاجزاده که به نظر من نماد واقعی یک اصلاح طلب است، لازم دیدم آنچه را در او برجسته دیدم را بازگو کنم تا برای نسل تشنه آزادی و آگاهی سرمشق باشد.
طبیعی است که آنچه نوشته می شود تمام ویژگیهای “اصلاح طلب” نیست و از سوی دیگر نمی خواهم به رسم انشاء نویس های معمول همه ی خوبی های ممکن انسانی را جمع کنم و آنها را بر اصلاح طلب بار کنم و از سوی دیگر بیان این خصوصیات به معنای این نیست که اصلاح طلبان همه ی ویژگی ها را در خود جمع کرده اند و یا مصطفی تاجزاده این صفات را به طور کامل دارد. نه آنچه می گویم شاخص هایی است که بدون آنها اصلاح طلب وجود خارجی ندارد و من گواهی می دهم مصطفی تاجزاده در این مسیر شتابان به پیش رفته است.
۱- یکی از ویژگی های مهم اصلاح طلب اعتراف به نقض، ندانستن و تلاش برای کسب فضائل بیشتر است. در نظر او هیچ بشری مطلق نیست بلکه نیازمند است. نیازمند دیگران چه از نظر عقل و دانش و آگاهی و چه از نظر یاری برای رسیدن به مقصد. به همین دلیل است که اولین شرط رسیدن به دموکراسی که هدف سیاسی اصلاح طلب است محقق می شود و آن این است که اگر در یک تلاش دسته جمعی می تواند به مقصد برسد که همگان در آن ذیحق هستند و هیچ کس به هر دلیلی نمی تواند خود را برتر از دیگری بداند. نوشتن این مطلب چیزی است و تحقق عینی و عملی این ویژگی در دل و جان چیز دیگری است. باور دارم از این منظر، بسیاری از ما فقط در حرف اصلاح طلب هستیم و شاید بخشی از مشکلات عدم تبلور این صفت در وجود ما نیز همین باشد.
۲- ایمان و باورمندی؛ در این مقوله منظور من از ایمان، باورهای مذهبی یا ایدئولوژیک نیست. بلکه یقینی است که پیدا می شود که لا محاله سنتها الهی در جوامع بشری تحقق خواهند یافت. و از همه مهمتراین این سنت ها محو ظلم و استقرار عدل است با تمام گستره ی آن. رسیدن به چنین یقینی، ایستادگی را آسان می کند، قدم ها را استوار می کند و سبب می شود در برابر فشارها و مشکلات پای اصلاح طاب نلغزد. این آیین روشن چنان در نظر او مجسم است که خس و خاشاک های کنار راه او را نمی آزارد و موانع موجود نمی تواند او را از حرکت بازدارد. طبعا رسیدن به چنین یقینی نه کار هرکسی است، نه فقط باید به خداوند قادر متعال ایمان کامل داشت، بلکه باید با سیر و سرور تاریخ بشریت و بسط دانش و آگاهی به چگونگی جاری شدن سنت های لایتغیر به این درجه از یقیین رسید و البته در نظر داشت که عمر کوتاه ما در مقابل تاریخ لایتناهی عمر انسانیت، لحظه ای نیز حساب نمی شود پس نباید عجول بود بلکه باید امیداور به پیش رفت.
۳- وقتی باور به پیروزی حق و عدل در وجود کسی ریشه دواند او چه بخواهد و چه نخواهد به استدلال و منطقی مجهز می شود که می تواند خلق را با گفتار و رفتار خود به سوی خیر وصلاح اجتماعی و سیاسی رهنمود کند. چنین کسی همواره فریاد می زند که در هر شرایطی و با هرکسی حاضر به گفتگو هستم، حتی اگر آن فرد دشمن باشد. سلاح چنین فردی جز زبان و قلم چیزی نیست و بدیهی است که در این مبارزه، کسانیکه منطق و استدلال ندارند و جز زور و پول، سرمایه ای ندارند مرد این میدان نخواهند بود و با عدم حضور خود در چنین میدانی از پیش خود را تسلیم شده معرفی کرده اند. اصلاح طلب واقعی جز در گفتگو و مناظره حریف خود را مقلوب نمی خواهد.
۴- بدیهی است که در منطق فردی که جز به فکر خود و اشاعه ی آن از طریق زبان و قلم متکی نیست خشونت فیزیکی جایی ندارد. او همه تسلیم و آرامش است. اما نکته مهم این است که چنین فردی حتی در گفتار و نوشتار خود از خشونت بری است. عفت و اخلاق زبان و قلم را در هر حال رعایت می کند و اجازه نمی دهد خشم احساسات اورا بر عقلانیت او غلبه دهد. او نه فقط با دروغ و فریب می جنگد بلکه خود نیز گرد این رذائل نمی چرخد و در هرحال به خود اجازه نمی دهد برای خارج کردن رقیب از میدان به هر شیوه ایی متوسل شود.
۵- اصلاح طلب واقعی کسی است که شجاعت و صراحت دارد به دانستن و مجهز بودن به قدرت قلم و زبان به معنای آن نسبت که این آگاهی و دانایی در بستر اجتماعی خود جریان پیدا کند. شیوه اصلی مخالفان اصلاحات ایجاد رعب و ترس بر دل و جان ها است. شیوه ای که بنا به خصلت های معمول بشری که در وجود هر انسان است کاربرد خاص خود را دارد. اما اصلاح طلب کسی است که تن به این ترس نمی دهد. شجاعت اینجا بت شکن است و این بت چیزی جز عدم و تاریکی نیست را می شکند و بر تاریکخانه ها نور می افشاند. صراحت نیز ویژگی مهم دیگری است که سبب می شود تا اصلاح طلب در دام مصلحت های خود ساخته یا دگر ساخته که باعث اصلی شدن مسائل فرعی می شود نیفتد و حرف اصلاحات را بدون لکنت زبان و با صراحت و با هدف گیری مشکلات واقعی بیان کند.
۶- این شجاعت و صراحت تنها در برخورد با رقیب معنی ندارد بلکه در انتقاد از خود و در اعتراف به اشتباه و خطا هم جایگاه ویژه دارد. این صفت سبب می شود تا یک اصلاح طلب ضمن احترام به هر صاحب فکری و هر شاغل در سیاستی، خود را دست کم نگیرد و محو شخصیت ها و اسامی بزرگ و کوچک نشود. در حقیقت این شجاعت و صراحت را به کار می گیرد تا دموکراسی درون گفتگویی را نهادینه کند و با به رسمیت شناختن تکثرگرایی این صفات کم نظیر را به دیگران منتقل کند.
۷- بسیاری از ما، در برخورد با بعضی چهره های اصلاح طلب نظیر سید مصطفی تاجزاده از آن همه انرژی در ایستادگی و مهمتر از آن در بشاشیت و شادابی او علیرغم فشارهای طاقت فرسا و کمرشکن در تعجب می مانیم. شاید بتوان گفت دانستن خصوصیات و صفات حمیده ایی که بخشی از آنها را دربالا برشمردم سبب آرامش، صفا و امید این صفت تا حد زیادی اکتسابی است و علاوه بر ویژگی های ذاتی با ممارست و تمرین زیاد به دست می آید و البته سبب می شود تا این افراد علاوه بر دانش عمیق خود از این طریق نیز بر دلهای مشتاقان اثر گذارند و پیرایه های یاس و خشم را از آنها بزدایند. اما باید بر این نکته تاکید کرد که ظاهر آرام، پرخنده و شاداب این افراد را نباید با بی خیالی اشتباه گرفت. درون پرالتهاب آنها را باید درجایی دیگر جست.
من مصطفی تاجزاده را چنین یافته ام. انسانی که نه مادیات توانست او را اسیر خود کند و نه زندان انفرادی او را شکست و نه تحقیر فرومایگان از قدر و منزلت او کاست. امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم مصطفی تاجزاده و یاران دربند او نماد اصلاح طلبانی هستند که بزودی فکر، آرمان و منش و روش آنها به پیروزی خواهد رسید. اما سخن آخر این است که کسانی که چنین انسان های نازنینی را به بند کشیده اند از جنس کدام سیاهی و تباهی هستند که گمان می کنند خورشید را می توان به بند کشید؟
***
خوبان در بند و بدان بر مسند/ محمد کیانوش راد
در ولادت مصطفی تاجزاده بزرگان سخنانی راندند، من نیز سخنی گفته که بخشی از آن را به توصیه دوستان قلمی کردم. مصطفی تاجزاده همین. نیازی به تعریف ندارد، دوست و دشمن او را میشناسند. شاید مخالفانش بیش از دوستانش به قابلیتها، تواناییها و اثر بخشیهای او آگاهند. سر برخورد با او نیز در همین است. مصطفی سمبل مقاومتی انسانی و مدنی است. او بیریا و با ریشه، با مرام و مردمی، خاکی و خودمانی، تشنه خدمت و نه تشنه قدرت است. مخالفانش نیز انصاف، صراحت، شجاعت و اخلاق وی را میستایند.
مصطفی اهل هیجان نیست، حماسه گرا و قهرمان پرور نیست، او انسانی، مسلمان و سیاست ورز است. او اهل منطق، عقل، اعتدال و خیرخواهی است. دشمنانش نیز از روح بزرگ و سلامت نفس و قدرت استقلال او به عجز افتادهاند.
روزگار غریبی است وقتی خوبان در بندند، یعنی بدان در قدرتاند، خوبان در بند و بدان بر مسند.
تاجزاده را از قبل میشناختم، اما نزدیکی و موانست با وی از دوران تحصیل در دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران آغاز شد. در همان ایام نیز معتقد بودم که او از بسیاری از اساتید دانشکده اگر بیشتر ندارد کمتر ندارد. تیزبینی، قدرت استقلال، سرزندگی و نشاط و شوخ طبعی (همچون همکلاسی دیگر، سعید حجاریان) او را برجسته و نمایان میکرده، در اولین برخورد با او میتوان دریافت که در یادگیری حریص و در یاد دادن با سخاوت و با تواضع است. مش و منشی که جزئی از ذات مصطفی گردیده است. او از همه کس و همه چیز میآموزد و به هر کس که بخواهد بیمنت و فخر، سخاوت مندانه و فروتنانه می آموزاند.
در اولین برخورد، او را انسانی مخلص (واژهای که همواره در برخورد با دیگران بکار میبرد و حقیقتا هم او چنین است) یافتم. انسان بودن صفتی که بیش از هر ویژگی دیگری در تاجزاده نمود داشته و دارد.
حدود سال ۷۰ بود، پس از کلاس درس، با وی پیرامون آرمان گرایی، واقع گرایی و عمل سیاسی و نیز انتخاب راه و روشهای مبارزاتی با یکدیگر بحث داشتیم. درست بیاد دارم او همواره از واقع بینی و نه واقع گرایی سخن می گفت. او در آن ایام نیز از زنده یاد عزت الله سحابی به نیکی سخن میگفت و با اشاره به سخنی از سحابی گفت: سحابی میگوید، بلوغ یک انسان سیاسی پس از ورود به کار اجرایی است.
فعالیت اجرایی و و عملی است که ما را از شعارزدگی، هیجان زدگی، احساس گرایی و آرمان گرایی غیر واقع بینانه دور میکند. در فعالیت اجرایی است که فرد متوجه قابلیتها، محدودیتها و تواناییهای خویش خواهد شد، و در این مسیر میتوان برای تحقق آرمانها، را حلهای واقع بینانه و نه تخیلی و احساسی پیچاند. نهال آرمانها را باید در زمین واقعیتها کاشت. تنها با این روش به بار نشستن درختی تنومند را باید به انتظار نشست. این اولین گفتگوی من با تاجزاده بود و امروزرپس از حدود بیست سال دوستی، همواره او را در این مسیر یافتهام. امروز بزرگی او و یارانش به رغم همه هجمهها و تبلیغات رنگارنگ و انهام زنیها آنهم در فضایی که سنگ را بسته و سگ را رها کردهاند، باز هم نمایان است. او حسرت یک آخ را بر دل های مسند نشینان کینه توز بر جای نهاده است. مصطفی و یارانش، را آیندگان بهتر خواهند شناخت. بزرگی پیام و عظمت رسالت، و درستی روش و منش و خواسته آنان را روشنتر خواهند یافت. روزی که پردههای ظلم ظالمان و حجاب معاصرت فرو افتد، مردم بیش از حال بر شایستگیهای آنان درود و آفرین خواهند گفت و مام وطن و ایران و ایرانی بر چنین فرزندانی خواهد بالید.